حسن نمکدوست
استاد علوم ارتباطات
من عضو کتابخانه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بودم و کتابهای زیادی میخواندم اما «کنت مونت کریستو» نوشته الکساندر دوما را هیچ وقت از یادم نمیبرم. برای یک کودک 10 ساله شخصیت فوقالعاده شگفت انگیز ادموند دانتس که مصایب زیادی را به ناحق تحمل کرد ولی توانست بر این روحیه که انتقام دنیا را زیبا میکند غلبه کند، بسیار جذاب بود. ادموند دانتس به توانایی تلافی رسید اما ترجیح داد از کنش تلافی جویانه دست بردارد. مانند تعبیری که ماندلا به کار میبرد؛ «می بخشم اما فراموش نمیکنم.» داستان «کنت مونت کریستو» برای من چنین معنایی داشت و این داستان در آن سن و سال بسیار دراماتیک و پر کشش و تأثیرگذار بود.
اما نقطه عطف داستان خوانی من کلاسهای شیوه نگارش و فارسی امروز استاد فرجالله صبا در دانشکده علوم ارتباطات بود و مفهوم کتاب خواندن را برای من در سال 1355 و وقتی دانشجوی او شدم معنا کرد. استاد صبا کتاب «شازده کوچولو» را برای کلاس شیوه نگارش و «سووشون» را برای کلاس فارسی مشخص کرد و در طول کلاس کتابها را میخواندیم و دربارهاش بحث میکردیم. او سطر به سطر این داستانها را میخواند و دربارهاش توضیح میداد و علاوه بر این فهرست بلندبالایی از کتابهای داستان و شعر در اختیار ما گذاشت و به نوعی ما را تشویق و تا حدودی ملزم کرد که آنها را بخوانیم و سر کلاسها درباره این کتابها بحث میکردیم. اینکه با فرد مسلطی مانند استاد صبا کتاب بخوانی و چم و خم و لایههای مختلف آن را کشف کنی معجزهای بود.
فقط هم درباره داستان نبود. او شعر نو را روی تخته مینوشت و سطر به سطر دربارهاش توضیح میداد و به این ترتیب جهان ادبیات را بهصورت مأنوس از نگاه روزنامه نگار برایمان مطرح کرد. آنچه در این کلاسها به ما آموخت پیوند میان ادبیات و زندگی بود. ما میشنیدیم که ادبیات آیینه زندگی، اندیشهها و کنش هاست اما استاد صبا تلاش کرد به ما بیاموزد ادبیات چگونه جهان را برای ما معنا و بازسازی میکند. اینکه ادبیات یعنی زندگی ما.
نام نویسندگانی مانند آلبر کامو، گابریل گارسیا مارکز و کریستوفر مارلو را برای اولین بار در این کلاس شنیدم و آنقدر این مطالعه اثرگذار بود که در پایان سال فکر میکردیم شاعر و داستان نویس شدهایم.
البته تنها در زمینه ادبیات این اتفاق نیفتاد. دکتر عبدالحمید ابوالحمد که استاد علوم سیاسی بود و در دانشکده ما هم تدریس میکرد ابتدای سال فهرستی از کتابهای روزآمد عالم سیاست را که زبانی نسبتاً عمومی داشت در اختیار بچهها قرار میداد تا آنها را مطالعه کنیم. مجموعه کتابهای سیاست امروز که به مسائل مشخصی که در جهان بود میپرداخت و در کلاس درباره کتابها صحبت میکردیم و پنجرهای به سوی موضوعات مختلف به روی ما گشوده میشد.
کتابخوانی با استاد پروژه مهمی در دانشگاه است که به نظر من مغفول مانده است. دانشجویان اکنون در دانشگاه همزمان با استاد کتاب نمیخوانند در صورتی که وقتی با یک استاد مسلط همزمان کتاب میخوانید شروع به کشف جهان میکنید. معتقدم یکی از مواردی که در نظام دانشگاهی از دست دادیم همین است و مبنا قرار دادن کتاب بهعنوان یکی از مهمترین پایههای پیشرفت کلاس در نظام دانشگاهی ما گم شده است. کتاب رکن بیبرو برگرد مدرسه و دانشگاه است و باید جزء لاینفک زندگی دانشجو و دانشآموز باشد اما این مفهوم کمرنگ شده است.
ستاره اسکندری در گفتوگو با «ایران» از معاشرتش با کتاب میگوید
پلی میان گذشته و آینده هستیم
محسن بوالحسنی
خبرنگار
ستاره اسکندری بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون اهل ایران پروندهای پروپیمان از بازیهای خوب دارد، چه در سینما چه در تئاتر. او دو بار برنده جایزه بهترین بازیگر زن از جشنواره تئاتر فجر برای بازی در نمایشهای سعادت لرزان مردمان تیرهروز (۱۳۷۹) و همهوایی (۱۳۹۳) شده است. اسکندری اولینبار سال ۱۳۷۴ در جشنواره دانشجویی برای تئاتر افسانه و پس از آن در سال ۱۳۷۶ در جشنواره تئاتر فجر برای نمایش آخرین قهرمانان زمین نامزد جایزه شد و از سال ۱۳۷۸ با نمایش «دندون طلا»، به کارگردانی داوود میرباقری، به تئاتر حرفهای پیوست و کار خود را در گروه تئاتر «دی» به سرپرستی علی رفیعی و همزمان با آن، بازیگری در تلویزیون و سینما شروع کرد. آغاز کار اسکندری در سینما با بازی در فیلم حریف دل (عبدالرضا گنجی) در سال ۱۳۷۵ بود و همچنین علاوه بر کارگردانی دو تلهتئاتر، در چندین تئاتر دیگر، از جمله نمایش خانه برناردا آلبا به کارگردانی علی رفیعی بهعنوان تهیهکننده حضور داشته است. ستاره اسکندری در گفتوگو با «ایران» از معاشرتش با کتاب میگوید.
شما از چه سالی با کتاب و خواندن محشور شدید و امروز میدانید این اتفاق چرا و چطور افتاد؟
من در پنجسالگی و پیش از دبستان رفتن، سواد داشتم و کتاب «توکایی در قفس» نیما یوشیج را خواندم و چون از همان سنین متوجه شدم که کتاب خواندن فرصت و تجربه زیست در دنیایی دیگر را به آدم میدهد بسیار جذبش شدم و برایم از درس و مدرسه هم مهمتر بود. همین اولین برخوردها بسیار مهم است و روزگار بعد آدمیزادی را شکل میدهد. میتوانستم در قالب قهرمانهای قصههای بسیاری قرار بگیرم که شامل طیف وسیعی از نویسندگان بزرگ مثل «م.بهآذین»، «صمد بهرنگی» و... میشد. آدم بخشی از تخیل خود را در قالب این قهرمانها پیدا میکند و با آنها زندگی میکند و حتی بعداً آن قهرمانها تبدیل به سیاستگذاری های ناخودآگاه و زندگی میشود. یعنی یک جایی مثل ماهی سیاه کوچولو با خود فکر میکنی که آیا این راهی است که باید بروم؟ همین راهی که از راه دیگران متفاوت است؟
شاید بههمین دلیل هم نظریهپردازان حوزه کودک معتقدند که دقیقاً شاکله بخشی عمدهای از انسان و آنچه با او به آینده میرود از همین سن کودکی شکل میگیرد.
بله اتفاقاً دوران کودکی من هنوز سالهایی بود که ایدهآلهایی وجود داشت و همه چیز سر جای خود بود و کتابهایی که میخواندم و شخصیتهایشان به سیاستگذاری های ذهنی کسی مثل من تبدیل میشدند و ما را شکل میدادند و نگاهمان را تغییر میداد. امروز (نه در قالب ناامیدی) فضای مجازی آنقدر گسترده شده و به تبع آن، ابتذال هم زیاد شده که گویی هیچ چیزی حتی کتابها هم نمیتوانند روی کودکان ما تأثیر واقعی داشته باشند چون همه چیز گذرا شده در صورتی که کتاب عمق داشت و تفکر.
آیا اینها میتواند جای کتاب را پر کند؟
ما سالهای آینده نخواهیم بود اما شاید روزی تاریخ نشان بدهد دورهای که ما زندگی کردیم بواسطه گذرا و خلقالساعه بودنش، حافظه انسان را دچار تغییر و تحول کرده است. ما پر از اخبار لحظهای هستیم و بیشتر هم خواهیم شد و حافظهمان هر روز بیش از روز قبل به حافظه آلزایمریها تبدیل خواهد شد که چیزی از زمان حال به یادمان نمیآید و فقط چنگ میاندازیم به چیزی در گذشته. این حجم از هیجان و زردی و ابتذال و دوره خوبی که سپری نمیکنیم شاید در گذر تاریخ قضاوت شود یا حتی اصلاً به خاطر نیز آورده نشود. از نظر من زمانه، یک تاریخ قلب شده و شسته شدهای است.
این به معنی بیتفاوت شدن کسی مثل شما نسبت به جامعهای است که در آن زندگی میکنیم؟
نه اتفاقاً به آنچه که مد نظر و نوع زیست شخصیام است، پافشاری دارم اما واقعیت این است که ما تبدیل به مشاهدهگرهایی شدهایم که تلخی این روزگار را در خود ثبت میکنیم و این به معنی بیتفاوت شدن نیست. ما ذره ذره این تلخی را، (ضمن احترام بسیار به نبض زندگی که حرکت است و شور و جریان) حس میکنیم.
به نظر شما ما چه چیزی را به نسل بعد منتقل خواهیم کرد و چه امیدی میتوانیم به آنچه برای بعد از خودمان به ارث میگذاریم داشته باشیم؟
همانطور که گفتم ما در شرایط مشاهدهگری هستیم و درستترین وظیفه این است که همان چیزی که مشاهده میکنیم را به نسل بعد منتقل کنیم. ما نسلی بودیم که در زمان تندی به تحولات بنیادین رسیدیم. ما از تلفنهایی که بواسطه مرکز باید به مخاطب وصل میشد به روزگار تکنولوژیکالی رسیدهایم که میبینید یا روابط اجتماعی و انسانی هیچوقت اینقدر دچار تغییر و تحول نشده است و همه چیز انگار با جنس دیگری اتفاق میافتد. در گذشته همه چیز بسیاری چیزها از بستر یک جریان یا یک موج نو شکل میگرفت و آرامآرام منسجم میشد اما امروز دیگر اینطور نیست و انگار در یک خلأ قرار داریم. شاید مفیدترین حالتی که میتوانیم داشته باشیم همین است که بتوانیم پلی از گذشته به آیندهای که نمیدانیم چه خواهد بود برقرار کنیم و مشاهدهگران درستی باشیم که قدرت انتقال درستی دارند.
کرونا تور پاییزی میهمانهای کتاب را متفــــــــاوت کرده است
امسال کتابگردی از خـــــانهها به بازار نشر کمک میکند
آیدین پورخامنه
خبرنگار
هفتمین دوره کتابگردی درحالی اجرا میشود که برای تداوم این سنت و رعایت پروتکلهای بهداشتی، مردم میتوانند از خانه برای زنده نگهداشتن کتابفروشیها و خرید کتاب اقدام کنند. کتابگردی، رسمی که توسط احمد مسجدجامعی راهاندازی شده بود، در هفتمین سال به شیوهای نو برگزارخواهد شد. همهگیری بیماری کووید19 و محدودیتهایی که برای رعایت پروتکلهای بهداشتی انجام میشود، موجب تغییر در شیوه اجرای این آیین فرهنگی شد. در روز کتابگردی که معمولاً آخرین پنجشنبه هفته کتاب اجرا میشد، مسجدجامعی به همراه گروهی متشکل از وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و مدیران حوزه نشر، به تعدادی از کتابفروشیهای تهران سر میزدند و درباره مشکلات و چگونگی قابل حل بودنِ آنها گفتوگو میکردند. این بار در هفتمین دوره کتابگردی که در بیستوهشتمین دوره هفته کتاب اجرا خواهد شد، این کتابها هستند که به خانه مردم میروند تا از هرگونه تجمع و احتمال انتقال بیماری کاسته شود.
این دوره کتاب به خانهها میآید
محمدجواد حقشناس، رئیس کمیسیون فرهنگی اجتماعی شورای اسلامی شهر تهران از افرادی است که هر سال در این رویداد فرهنگی حضور داشت، او با تأکید براینکه تسهیلات در نظر گرفته شده برای مخاطبان کتاب، در این دوره تفاوتی با دورههای پیشین ندارد، از آمادگی کتابفروشیها برای ارسال کتاب به خانه دوستداران کتاب سخن گفت. او همچنین درباره امکانی که با همکاری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و شهرداری برای ارسال کتاب در روز کتابگردی درنظر گرفته شده است، اعلام کرد: شعار هفتمین دوره کتابگردی «کتاب میآید» است. مردم میتوانند از راه سفارش تلفنی یا اینترنتی کتابهای مورد نظر خود را سفارش دهند و پیک بادپا در روز پنجشنبه تمام کتابهای سفارش داده شده را به خانه مردم تحویل میدهد.
کتابفروشیها امکانات متنوعی برای روز کتابگردی درنظر میگرفتند، حضور نویسندگان، شاعران و مترجمانِ بنام یکی از اقداماتی بود که برای جذب مخاطب به کتابفروشی انجام میشد. حقشناس درباره تأثیر این رویکرد بر مردم گفت: مردم در آن روز میتوانستند با نویسندگان و مترجمان کتابهای مورد علاقه خود از نزدیک آشنا شوند، با آنها گفتوگو کنند و نظر آنها درباره مسائل مختلف را جویا شوند. شخصیتهای سیاسی و اجتماعی که در این روز همراه کتابفروشان و مردم بودند، با معرفی برخی از کتابها، آنها را به مطالعه دعوت میکردند. این روند از نظر اقتصادی تأثیر خوبی بر چرخه نشر داشت. امیدوارم امسال هم مانند دورههای پیشین، با فعالیت افراد سرشناس در فضای مجازی، شاهد رونق بازار کتاب باشیم.
اقدامی برای پررنگ کردن نقش کتاب
کتابفروشی خجسته، سالها پاتوق دوستداران کتاب بود، اما چند سالی است که از بازارچه کتاب در خیابان انقلاب رخت بسته است. این کتابفروشی سه دوره میزبان گروه کتابگردی بود. علیرضا یکرنگیان، مدیر و صاحب امتیاز انتشارات خجسته درباره تأثیر کتابگردی بر رونق بازار کتاب گفت: هر حرکتی درباره کتاب انجام شود، اثر خوبی دارد. این روز، ابتکار آقای مسجد جامعی بود که علاقه خاصی به کتاب دارد و با کتاب پرورش یافته است. آقای مسجدجامعی و آقای حقشناس دولتمردانی هستند که بهعنوان حامی کتابفروشان و ناشران میشناسم و همواره از این حوزه حمایت کردهاند.
یکرنگیان با اشاره به اینکه مسجدجامعی در طول سال چندین بار به کتابفروشیها مراجعه میکرد، به محدود نبودن این فعالیت به یک روز تأکید کرد. او با اشاره به نقش رسانهها در معرفی و مردمی کردن روز کتابگردی، بیان کرد: شخصاً شاهد اثرات مثبت این طرح بودم. رسانه باید برای توسعه فرهنگی فعالیت کند، از قتل، غارت و اختلاسها همه مردم باخبرند. صفحه نخست روزنامهها باید به رویدادهایی مانند کتابگردی اختصاص داده شود؛ این در حالی است که همواره از تعداد مجلات و نشریههایی که بهصورت اختصاصی در این حوزه کار میکردند، کاسته میشود.
نقش مهم رسانهها در توسعه فرهنگ کتابخوانی
علیرضا رئیسدانا، مدیر انتشارات نگاه است که یک کتابفروشی درتهران زیر پل کریمخان دارد و همچنین در اتحادیه ناشران و کتابفروشان نایب رئیس کارگروه صیانت از حقوق ناشران، مؤلفان و مترجمان است. بهگفته رئیسدانا، کتابفروشان از آبانماه خاطرات بسیاری دارند؛ چراکه از دهه 50، هفتهای با عنوان «هفته کتاب» نامگذاری شد که مردم را به خرید کتاب تشویق میکرد.
او گفت: بعد از انقلاب شاهد افزایش مراجعه مردم به کتابفروشیها و خرید آنها از نمایشگاه کتاب بودیم. رئیس دانا با اشاره به طرح کتابگردی و اقدامات مسجد جامعی و حقشناس در این روز بیان کرد: این طرح وقتی با هفته کتاب و طرحهای حمایتی خانه کتاب همزمان اجرا میشود، تأثیر مثبتی بر مردم خواهد داشت. در این روزها بهدلیل اجرای طرحهای حمایتی خانه کتاب که به نوعی هفته کتاب را چهار بار در سال برگزار میکند، شاهد افزایش مراجعه مردم به کتابفروشیها و خرید کتاب هستیم.
مدیر انتشارات نگاه درباره برنامههایی که در روز کتابگردی موجب جذب مردم به کتابفروشیها میشود، توضیح داد: در روز کتابگردی، از شاعران، نویسندگان، مترجمان و... برای حضور در کتابفروشی دعوت میشود تا دوستدارانشان بتوانند با آنها صحبت کنند. در گذشته روزی که شاملو به فروشگاه انتشارات نگاه رفته بود در پاسخ به سؤال دوستدارانش درباره شأن نزول شعر «مرگ نازلی» و «پریا» یا سیمین بهبهانی در آن سالها درباره تاریخ خاصی که شعرش در آن سروده بود، توضیح داده بود.
اجرای کتابگردی چند بار در سال
مؤسسه خانه کتاب و ادبیات ایران، همزمان با هفته کتاب، طرح پاییزه کتاب را اجرا میکند و در این طرح برای خرید کتاب تخفیف 20 درصدی درنظر گرفته شده است. برخی از ناشران با ارائه کتاب با تخفیف به کتابفروشان در این هفته کمک میکنند. سعیدرضا علمی، مدیر انتشارات و کتابفروشی بدرقه جاویدان با اشاره به اینکه اعتبار در نظر گرفته شده برای افراد به اندازه خرید یک یا دو کتاب و برای فعالیت یک هفتهای کتابفروشی بسیار محدود است، گفت: کتابفروشان ویترین ناشران هستند و با مشکلات متعددی مواجهاند. حضور وزیر فرهنگ و ارشاد و مدیران این حوزه در کتابفروشیها امکان خوبی برای پیداکردن راه حل است. مشکل یک کتابفروشی برای دیگر کتابفروشیها هم مطرح است و اگر به آنها توجه شود، مسئولان، رسانهها و مردم میتوانند کاری کنند که کتابفروشیها در شرایط سخت دوام بیاورند.
به گفته علمی، اگر رویکردهایی مانند کتابگردی چند بار در سال تکرار شود و محدود به روز کتابگردی در هفته کتاب نباشد، میتواند اثربخشی بیشتری داشته باشد و در نتیجه شناخت مشکلات و یافتن راهحل برای آنها از تعطیلی کتابفروشیها جلوگیری کند.
روزهای متعددی به کتابفروشان، ناشران و دوستداران کتاب، اختصاص داده نشده است، همهگیری بیماری کووید-19 هم از داشتههای این گروه کاست. در شرایطی که مشکلات اقتصادی و محدودیتهای بهداشتی برخی از راههای ارتباطی برای دسترسی به کتاب را بسته است، میتوان از فضای مجازی بهعنوان روشی امن برای خرید کتاب و رونق بخشیدن به بازار نشر استفاده کرد، شاید این دوره از کتابگردی زمینهای ایجاد کند تا در سالهای پساکرونا به اهمیت و جایگاه رویدادهای اینچنین، بیشتر توجه شود.
دنیایی که با «اتم» کشف کردم
عادل بزدوده
عروسک ساز و کارگردان
مطمئناً مرکزی با اسم و رسم کاملاً تعریف شده بینالمللی به نام کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در کتابخوان شدن من نقش بسیار مهمی داشته است. سال 1344 عضو کتابخانه این کانون شدم و برای اولین بار شاهد انبوهی از کتاب بودم که پیش از آن تصور چنین فضایی را نداشتم. کانون در همان سالها باعث به وجود آمدن خط فکری بسیار متحول شده در ذهن کودکانی شد که با کانون بزرگ شدند. اولین کتابی که توانستم از کتابخانه به امانت بگیرم کتاب ساده و عجیب «اتم» ایزاک آسیموف بود. در آن سن و سال معمولاً هرکسی دوست دارد سراغ داستانها برود اما من رفتم سراغ «اتم» و وقتی این کتاب را خواندم وارد یک دنیای تخیلی و علمی غنی شدم و چون هم علم را دوست داشتم و هم داستانگویی را جذبش شدم. به خاطر دارم که هر کتاب را یک هفته میتوانستیم به امانت بگیریم و من چون عاشق کتاب «اتم» شده بودم سه هفته آن را تمدید کردم تا اینکه کتابدار گفت: «چرا فقط این کتاب را میخوانی؟ فکر کردی در این کتابخانه فقط همین یک کتاب را داریم؟» واقعاً تصور من این بود که در کتابخانه فقط همین کتاب است و همه «اتم» هستند. اکنون هم مجموعه تمام نوشتههای آسیموف را دارم و برای من که کارهای ساخت و ساز دارم آن کتابها به کمکم میآید؛ در کتابخانه کانون کتابهایی از ویکتور هوگو و سایر نویسندهها و نمایشنامه نویسهای ایرانی و خارجی را خواندیم اما هنوز هم کتاب «اتم» در ذهن من حک شده است. محیط کتابخانه کانون یکی از عوامل بسیار تأثیرگذار که توانستم براحتی با کتاب آشنا شوم و این آشنایی در این سن و سال به من وابسته شده و من به آن وابسته هستم و کارم هم وابسته به آن است؛ تا زمانی که چشمم ببیند و گوشم بشنود و بتوانم بنویسم سعی میکنم این کار را ادامه دهم.
هر کتاب ناگفتههایی دارد و ناگفتههای کتابها اینقدر بینهایت است که سن اندک ما جوابگوی مطالعه این کتابها نیست. ما ابزار بسیار غنی فرهنگی مانند شعرها و شعرایمان داریم و ایران جزو معدود کشورهایی است که شاعران بسیار زیادی دارد اما چقدر توانستهایم آنها را بشناسیم و بشناسانیم؟
ما با شناخت دقیق از فرهنگ خودمان و مطالعه آن میتوانیم با دنیا دوستی و رفاقت برقرار کنیم. اسلحه ما کتاب و فرهنگ و دانش ماست. با این دانش و این کتابها براحتی میتوانیم دنیا را تسخیر کنیم. شعار نمیدهم چون باور دارم که ما با کتاب خواندن میتوانیم ارتباط بسیار قوی با فرهنگهای دیگر برقرار کنیم.
کتاب و اهالی اش را فراموش نکنیم
کامبیز درمبخش
کاریکاتوریست، گرافیست و نویسنده
هرآنچه مرتبط با کتاب و کتابخوانی است از جمله بخشهای مهم فرهنگ و چه بسا کلیت کشورمان به شمار میآید؛ از همین رو اگر خواهان بهبود شرایطمان هستیم نه تنها ما مردم، بهعنوان مخاطبان کتاب بلکه همه آنهایی که کاری از عهدهشان ساخته است باید برای ارتقای وضعیت آن تلاش کنند. اما در این بین فراموش نکنیم که وظیفه اصلی به عهده مسئولان در بخشهای مختلف است، از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گرفته تا آموزش و پرورش و حتی دیگر ارگانها و سازمانهایی که کاری از عهدهشان ساخته است. بهبود وضعیت کتابخوانی در گرو نهادینه کردن فرهنگ مطالعه است. با این حال نمیتوان منکر اثرگذاری برپایی روزهایی همچون کتابگردی شد چراکه به هر حال فرصتی برای جلب توجه بیشتر مردم به کتابفروشیها فراهم میکند.
متأسفانه انسان امروز آنقدر غرق مشکلات و مسائل مختلف شده که کمتر فرصتی برای کتابخوانی قائل میشود و از همین رو وظیفه همه متولیان فرهنگی است که برای جلب توجهی دوباره به ضرورت مطالعه کاری جدی کنند. باید تلاش شود تا کتاب که چیزی نمانده به حاشیه برود دوباره جایگاهی مناسب در زندگیمان پیدا کند. امیدوارم کتابخوانی آنقدر در زندگیمان جایگاه پیدا کند که همچون کشورهای دیگر وقتی قدم به ایستگاههای مترو میگذاریم یا سوار اتوبوس میشویم ببینیم که مردم، اعم از پیر و جوان کتاب در دست مشغول مطالعه هستند. به گمانم در کنار اقداماتی همچون برگزاری روز کتابگردی باید بیش از پیش برای نهادینه شدن فرهنگ کتابخوانی در جامعهمان تلاش شود که این هم کاری نیست که طی زمانی کوتاه مدت محقق شود. ای کاش مسئولان فرهنگی از همین امروز تصمیمگیری و برنامهریزیهای جدی در این زمینه را شروع کنند.
صرفنظر از نیازی که به برنامهریزیهای بلند مدت است امیدوارم مردم امروز با خرید از کتابفروشیها نشان بدهند که هنوز کتاب و اهالی اش را فراموش نکردند. بویژه حالا که در آستانه تعطیلی اجباری برای جلوگیری از گسترش بیشتر بیماری کرونا هستیم میتوان با تهیه کتاب و سایر محصولات فرهنگی حداقل به خودمان برای کسب روحیه و گذر از مشکلات فعلی کمک کنیم. حالا بماند که دنیای کتابخوانی به گونهای است که هرچه بیشتر سمت آن برویم اشتیاق بیشتری برای مطالعه پیدا میکنیم.